خاطرات ما در کنار ارمیا

اولین شیطنت ارمیا

پسمل بامزه ی من سلام. هر چی بزرگتر میشی بامزه ترم میشی. مثلا هفته پیش تقریبا روز ٣ با ٤ عید نوروز بود که مهمون داشتیم ( دایینا و مامان بزرگینا) و من مجبور بودم برای ١٣ نفر ناهار آماده کنم و بابایی هم رفته بود یه کم خرید کنه و تو هم که طبق معمول دلت می خواست کنارت بشینم تا بازی کنی با خودت . بنابراین تصمیم گرفتم بگزارمت توی روروئکت. میدونی پسری تا اون روز هر وقت می گذاشتمت توش گریه می کردی ولی خدا رو شکر که اون موقع موندی توش و خیلی هم خوشحال بودی. خلاصه که من رفتم آشپزخونه و تو موندی توی پذیرایی، البته همش صدات می کردم و باهات حرف می زدم تا گریه نکنی. من که سرگرم کارم شده بودم دیدم ساکتی و خبری ازت نیست ، نگران شدم ودویدم توی پدیرایی، دیدم ن...
7 فروردين 1391

اولین عید نوروز با ارمیا

یا مقلب القلوب و الابصار، یا مدبر اللیل و النهار، یا محول الحول و الاحوال، حول حالنا الی احسن الحال پسرکم ارمیا! عزیز دلم. از این که امسال، سال جدید رو سه تایی با حضور گرم و نازنینت آغاز می کنیم واقعا خوشحال و سرا پا شوریم. عزیزترین، می خوام بدونی که من و بابایی عاشقونه دوستت داریم و با خنده هات می خندیم و با گریه هات غمگین می شیم. الهی فدای چشمای نازت که صبح به صبح با دیدنشون سرحال بیدار می شم. فدای آواز خوندنت( البته به سبک خودت: آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ ) . امیدوارم سال بسیار خوبیرو در کنار هم شروع کنیم. سال نو پیشاپیش مبارک اینم عکس حاجی فیروز که نوید اومدن به...
27 اسفند 1390

ارمیا جونم واقعا عسلی

ارمیا: وااااااااااای این چه چشای ترسناکی داره ! مامان من می ترسم ارمیا: بلو بلو (یعنی برو برو) راستی عسلم! این روزا وقتی پوشکت رو باز می کنم. انگشت پات رو می گیری و می بری تو دهنت. الهی من فدات شم عسل شیرینم ...
24 اسفند 1390

چارشنبه سوری مبارک

یاد سرخی گونه هات.. درخشش چشمات .. سوزانندگی لبهات.. داغی عشقت از رو آتیش میپرم دوستت دارم آتیش پاره چهارشنبه سوری مبارک عکس ارمیا در روز چارشنبه سوری البته در منزل چون بیرون خطرناکه ... ...
24 اسفند 1390

پنج ماهگیت مبارک

ارمیا قشنگترین واژه ایست که هر گاه بر لب می آورم تمام وجودم لبریز از عشق می شود. پسرم، عزیزترینم! می خواهم بدانی که عشق مادر به فرزندپاکترین و خالصترین عشق در جهان هستی است چراکه مادر در قبال عشق خود انتطاری از فرزندش ندارد. نازنینم! دوستت دارم. قند عسل مامان! ماهگرد 5 ماهگیت پیشاپیش مبارک. راستی مامانی این روزا دالی بازی یاد گرفتی و وقتی باهات بازی می کنم کلی می خندی. ...
15 اسفند 1390

روز درختکاری مبارک

سلام عزیز دلم. امروز به افتخار اینکه شاهد اولین عید نوروز زندگیت خواهی بود تصمیم گرفتم سبزه امسال رو به افتخار تو خودم درست کنم. امیدوارم که قشنگ بشه. ...
15 اسفند 1390

2 نیمه شب چرا؟؟؟؟

سلام مامانی. الهی قربون چشات برم که وقتی بیداار می شی مثل دو تا تیله ی براق تو صورت ماهت می درخشن. پسملی عریرم! دیشب حدود ساعتهای ٢ بود که صدای تف تف بازیت رو شنیدم. با خودم گفتم شوشوم توی خوابم بازی میکنه . سرم رو اوردم بالای سرت و تو هم صورت نازت رو بالا اوردی و تا منو دیدی فکر کردی صبح شده و شروع کردی به آواز خوندن اونم به سبک خودت . نی نی بخواب دیگه. همه خوابن.... ولی کو گوش شنوا. تو به بازیت ادامه دادی تا خوابت برد. منم عاشقونه و یواشکی نگات می کردم تا خوابیدی دوستت دارم. هر روز یک میلیون تا بوست میکنم ...
11 اسفند 1390

خونه تکونی و نی نی ها

ببینید خونه تکونی با ارمیا چی کار کرده . بچم دیده که من حسابی سرگرم خونه تکونی ام، با توپش بازی کرده و وقتی احساس خستگی کرده خوابیده : ...
10 اسفند 1390